جدول جو
جدول جو

معنی حسن رازی - جستجوی لغت در جدول جو

حسن رازی
(حَ سَ نِ)
ابن قاسم بغدادی مکنی به ابوعلی نحوی ملازم صاحب عباد بود و در پیرامون سال 400 هجری قمری درگذشت. اوراست: ’المبسوط’ در لغت. (هدیهالعارفین ج 1 ص 273)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ سَ نِ)
ابن علی بن محمد بن احمد بن حسین بن احمد خزاعی نیشابوری رازی مکنی به ابوالفتوح (متوفی 535 یا 560 هجری قمری). رجوع به ابوالفتوح شود. و در هدیه العارفین ج 1 ص 312 تبصره الانام در ملل و نحل و الرساله الحسینیه را به وی نسبت داده است
ابن محمد آمدی متخلص به رازی از کاتبان دیوان بود و در 1120 هجری قمری درگذشت. او راست: ’نصایح الابرار’ و جز آن. (هدیه العارفین ج 1 ص 324)
ابن طلحه رازی کاتب. اوراست: ’هدایه’ در ترسل. (هدیه العارفین ج 1 ص 332)
لغت نامه دهخدا
ابن احمد بن انوشیروان رازی حنفی. متولد در آق سرا در 631 هجری قمری وی 20 سال قاضی ملطیه بود و به دمشق آمد، و در جنگ غازان با صلیبیان گم شد. گویند به اسیری به فرنگ برده شد و در 735 هجری قمری خبر زندگی او در فرنگ و قبرس به پسرش جلال الدین رسید و بعد تکذیب شد. (دررالکامنه ج 2 ص 10)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ رَسْ سی)
مکنی به ابوهاشم. نهمین تن از ائمۀ رسی در سعدا از 426 تا 430 هجری قمری فرمانروایی کرد
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ رِقْ ق)
ابن داود. کتاب وی مورد تقلید ثعلب درتألیف کتاب ’الفصیح’ بوده است. (ذریعه ج 3 ص 157)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ اَ)
الشیخ حسن احمد قاسم الابی، قاضی محاکم شرعی در مصر. او راست: ’انسان عین البیان’ که شرح منظومه ای است در بیان. از محمدبک فهمی الرشیدی چ مصر سال 1895 م
لغت نامه دهخدا
(رَ سَمْ)
عمل و شغل رسن باز. ریسمان بازی. (فرهنگ فارسی معین) :
آن رسن کش به لیمیاسازی
من بیچاره در رسن بازی.
نظامی.
عنکبوتی شدم ز طنازی
وآن شب آموختن رسن بازی.
نظامی.
بر آن فرضه بی آنکه اندیشه کرد
رسن بازی هندوان پیشه کرد.
نظامی.
ولی باد از رسن پایت ربوده ست
رسن بازی نمیدانی چه سود است ؟
نظامی.
چند با تو بگویم که معلق زدن بیاموز و سگ از چنبرجهانیدن و رسن بازی تعلم کن تا از عمر خود برخوردار شوی. (از منتخب لطائف عبید زاکانی). و رجوع به رسن باز و مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ دَ)
ابن احمد هداجی مغربی. درگذشتۀ 1006 هجری قمری او راست: شرح صغرای سنوی و شرح کبرا. (هدیه العارفین ج 1 ص 290)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
شرح ممزوج بر کافیۀ ابن حاجب دارد. (کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ رَ)
ابن هبه الله بن محفوظبن حسن بن محمد بن حسن بن احمد بن حسین، معروف به ابن صصری ربعی ثعلبی دمشقی (537- 586 هجری قمری). او راست: ’رباعیات التابعین’ در حدیث و چهار کتاب او در هدیهالعارفین (ج 1 ص 279) و نیز در اعلام زرکلی (چ 1 ص 242) یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ رَزْ زا)
حاجی سید حسن رزاز، که بعدها اسم خانوادگی خود را به ’شجاعت’ تبدیل نموده بود از پهلوانان بسیار معروف و باشرافت و خیر تهران بود. محمد قزوینی گوید: من در سی و پنج سال پیش (سال 1290 هجری شمسی) قبل از مسافرت از ایران، کشتی گرفتن او را با اصغر نجار پهلوان دیگر و بسیار مشهور تهران در تجریش دیده بودم، جمعیت فوق العاده انبوهی از هر طرف برای تماشای آن کشتی وپنجه نرم کردن یک جوان 22سالۀ تازه به دوران رسیده یعنی سیدحسن رزاز با پهلوان مشهور پای تخت یعنی اصغر نجار در آن نقطه گرد آمده بودند، و نزدیک بود که فتنه ای برپا شود، ولی مصلحین خیراندیش در میان افتاده نگذاردند که کشتی به آخر برسد و در آن وقت سیدحسن رزاز جوانی بود 22ساله و بسیار قوی هیکل و پیل تن با کلۀنسبتاً کوچک، و بسیار خوش اندام بود تا آنجا که شخص از تماشای آن بدن لخت درشت اندام خارج از معتاد و در عین حال بسیار متناسب الاجزاء که شدت و قوت و صلابت و صحت از آن میبارید، سیر نمیشد. وی در روز هشتم اسفند سنۀ 1320 هجری شمسی مطابق با یازدهم صفر 1361 هجری قمریدر تهران در حدود شصت سالگی درگذشت. (وفیات معاصرین چ محمد قزوینی مجله یادگار سال سوم شمارۀ چهارم)
لغت نامه دهخدا
(حَسَ نِ رِ)
ابن عبدالرحمان رومی قادری متخلص به رضائی در آقسری بزاد و در قسطنطینیه به سال 1071 هجری قمری درگذشت. او راست: تحفهالمنازل و دیوان شعر ومعرفهالطریقه القادریه. (هدیه العارفین ج 1 ص 295)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ رَ ضَ)
میرسید حسن رضوی، او راست: نهایهالمأمول فی حاشیه کفایهالاصول. (ذریعه ج 6 ص 187)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
ابن علی خراسانی شاعر. متخلص به سوزی درگذشتۀ 1014 هجری قمری دیوان شعر فارسی دارد. (هدیه العارفین ج 1 ص 291)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ سَ)
از شعرای آذربایجان است. (دانشمندان آذربایجان بنقل از حدیقه) (ذریعه ج 9 ص 242)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ حِ)
ابن علی عوض بدری، مکنی به ابوالفضائل ازهری. در مصر به سال 1131 هجری قمری درگذشت. او راست: اجماع الاناس و دیوان و شش کتاب دیگر که در هدیهالعارفین (ج 1 ص 297) یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
ابن علی بن حسین بن شعبه حرانی حلبی. معاصر شیخ صدوق (متوفی 381 هجری قمری) و استاد شیخ مفید (متوفی 413 هجری قمری). او راست: ’تحف العقول فیماجاء من الحکم و المواعظ عن آل الرسول’ که در 1303 هجری قمری در ایران با منتخب کشف المحجۀ ابن طاوس چاپ شده و سپس در 1380 هجری قمری مجدداً در تهران طبع شده است. رجوع به حرانی و ذریعه ج 3 ص 400 و ج 4 ص 431 شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ حَ)
ابن ادریس. از امرای دولت اشرفی در یمن و در تعز. در سال 788 هجری قمری درگذشت. (اعلام زرکلی چ 1 ص 222 بنقل از عقود لؤلؤیه)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
سید محمد حسن شیرازی، ابن محمود بن اسماعیل بن فتح الله بن عابد بن لطف الله بن مؤمن حسینی شیرازی عسکری نجفی. در نیمۀ جمادی الاول سال 1230 هجری قمری در شیراز متولد شد و در 24 شعبان 1312 هجری قمری در سامراء درگذشت. (ذریعه ج 1 ص 173). وی در اصفهان و نجف تحصیل کرد و در نجف مرجعیت شیعه یافت و در 1291 هجری قمری دولت عثمانی که میخواست مرکز روحانی شیعه در شمال عراق باشد او را در سامرا سکونت داد، و در همین شهر بود که فتوای تحریم استعمال تنباکو را برای ایرانیان، هنگامی که دولت انحصار تنباکو را به شرکت رژی داده بود، اعلام کرد، و موجب لغو امتیاز را فراهم ساخت. درباره تاریخ واقعۀ تنباکو چند کتاب بنام تاریخ الدخانیه در ذریعه (ج 3 ص 252) یاد شده و اخیراً نیز کتابی بنام اولین مقاومت منفی از آقای تیموری درباره آن چاپ شده است. میرزاحسن شیرازی را به لقب مجدد و امام مجدد نیز خوانده اند و مؤلف ذریعه در احوال وی کتابی بنام ’هدیه الرازی’ تألیف کرده است و میرزا محمدعلی اردوباری (درگذشتۀ 1280 هجری قمری). در نجف نیز کتابی بنام ’سبائک التبر فیما قیل فی الامام الشیرازی من الشعر’ تألیف کرده است. (ذریعه ج 12 ص 124) (ریحانه الادب) (وفیات معاصرین قزوینی) (سبک شناسی بهار ج 3 ص 373)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
دهی است از دهستان ماهور میلاتی بخش خشت شهرستان کازرون در 48هزارگزی شمال باختر کنارتخته و جنوب باختر کودرا. کوهستانی و گرمسیر است. 80 تن سکنۀ شیعۀ فارسی و ترکی و لری زبان دارد. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات، تریاک و شغل اهالی زراعت و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ رَ)
خوش تدبیری: وی که سلیمانیست بازآید بدین کار و با وی خلعتی باشد از حسن رأی امیرالمؤمنین که مانند آن به هیچ روزگار کس را نبوده است. (تاریخ بیهقی ص 294). کسری گفت: ای بزرجمهر چه هزار کرامات و مراتب که آن را نه از حسن رأی ما بیافتی. (تاریخ بیهقی ص 340). از حسن رأی ما خلقت و ولایت یافتند و بیارامیدند و مقدمی بخدمت درگاه خواهد آمد. (تاریخ بیهقی ص 501). گفت حسن رأی و صدق رعایت پادشاه مرا از مال مستغنی کرده است. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ رَ)
پزشک مصری. درگذشتۀ 1312 هجری قمری او راست: حفظ صحه المتزوج و العارب. (معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(حَسَ نِ عِ)
ابن محمد بن علی، مکنی به ابوعلی حلبی. شاعر. درگذشتۀ 803 هجری قمری او راست: الدرالنفیس و جز آن که در هدیهالعارفین (ج 1 ص 287) آمده است
لغت نامه دهخدا
(حُ مِ)
علی بن احمد بن مکی رازی فقیه حنفی دمشقی که در آنجا به سال 598 هجری قمری درگذشته است. او راست: تکملۀ مختصر قدوری و خلاصهالدلائل و صلوه الهموم. (هدیه العارفین ج 1 ص 703)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
ابن قحطبۀ طائی. از سرداران معروف آغاز حکومت عباسی بود. در 97 هجری قمری متولد و در 136 هجری قمری از طرف منصور به حکومت ارمنستان منصوب شد و در 140 هجری قمری او را با 70 هزار سوار به ملطیه فرستاد و جنگ تابستانی سال 162 هجری قمری را او اداره کرد و به داخل روم رفت و رومیان لقب ’تنین’ به وی دادند. او در بغداد در 181 هجری قمری درگذشت. (زرکلی چ 1 ص 238). و رجوع به حسن حلبی شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ کَ)
رومی ایاشی متخلص به کنزی. از مشایخ طریقت سنبلیه، ساکن شهر مغنیسیا و درگذشتۀ 1122 ه. ق. او راست: دیوان شعر. (هدیه العارفین ج 1 ص 296)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
ابن عبدالله آق حصاری قاضی حنفی زاهد بسنوی. درگذشتۀ 1025 هجری قمری او راست: ازهار الروضات و ده کتاب دیگر که در هدیهالعارفین ج 1 صص 291-292 و کشف الظنون یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
ملا حسن کاشی، آملی شاعر و معاصر علامۀ حلی. درگذشتۀ 726 هجری قمری او راست: ’هفت بند’ در مدایح اهل بیت و کتاب انشاء. و قبر وی در حجره ای معروف در آغاز بازار ’سوق العتیق’ در شهر کاظمین نزدیک قبر سید شریف مرتضی بوده و آن مقبره در سال 1353 هجری قمری در میان خیابان افتاد. (ذریعه ج 2 ص 391 و ج 9 ص 245) (روضات الجنات 171)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
نحوی. ملقب به حسام الدین کاتی، که در 760 هجری قمری درگذشته. او راست: ’شرح مختصر ایساغوجی’ و شرح مفتاح العلوم. (هدیهالعارفین ج 1 ص 286) و رجوع به حسام الدین کاتی شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ مَ)
ابن حسین بن حسن خیابانی بغدادی معروف به درویش اشرف. او راست: خمسۀ درویش اشرف. (ذریعه ج 7 ص 259). رجوع به درویش اشرف شود
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ)
ابن عمر. منسوب به جد خویش و محدث است. در تاریخ اسلام، محدث به عنوان فردی شناخته می شود که تلاش دارد تا سنت پیامبر اسلام را بدون هیچگونه تغییر یا تحریف، به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد در جوامع علمی و دینی، از مقام والایی برخوردار بودند. مهم ترین ویژگی محدثان دقت در انتقال احادیث صحیح است، چرا که حفظ دقت در نقل، به ویژه در دوران هایی که دشمنان اسلام در حال تحریف آن بودند، امری ضروری بود.
لغت نامه دهخدا
ابن حسن بن علی رازی، مکنی و معروف به ابویعقوب. زاهد و صوفی و دانشمند و ادیب بود. وی سفرهای بسیار کرد و در روزگار خود شیخ ری و جبال بود و در آن نواحی به زندقه شهرت داشت. با ذوالنون مصری همنشین و در کلام و تصوف سرآمد علمای زمان خود بود. برخی از گفته های او ضرب المثل شده است. مرگ یوسف به سال 304 هجری قمری بود.
لغت نامه دهخدا
تصویری از رسن بازی
تصویر رسن بازی
ریسمان باز، کسی که روی ریسمان برود و بازی ها کند
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی برنج خزری
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در منطقه ی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی